مناجات آخر ماه مبارک رمضان با خداوند کریم
دارم از پای بساط سفـرهات پا میشوم بعد از این شبها خدایا باز تنها میشوم دور بودم سی شب از دنیای وانفسا ولی بعد از این سیشب دوباره غرق دنیا میشوم دست شیطان بسته بود و دست سلطان باز بود تا ابد ممـنون این الـطاف مولا میشوم میهمانی رو به پایان است و حالم خوب نیست میزبانم که رود من عبد هرجا میشوم حال و روزم مثل حال و روز عبدی مذنب است چارهای دیگر نمانده رو به صحرا میشوم امشب از درد فراق اشکم به راه افتاده است میل گـریه دارم و راهیِ دریـا میشوم امشب این العفـوها بوی جدایی میدهد الوداع ای ماه، دلتنگ سحرها میشوم چهرهام از فرطِ معصیت غبارآلوده شد با چنین وضعـیتی عـبد تو آیا میشوم؟ تـوبههـایم را بخـر، اما گـنـاهم را بـبر ورنه امشب دست بر دامان زهرا میشوم تشنگی این روزها لبهای ما را خشک کرد با لب خشکـیده غرق واحـسینا میشوم |